سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ٦١
السابق
بى اختيار از جناياتى كه نويسنده اين كتاب به نام شريف ادب نموده است شكوه مىنمايد. بسيارى از مطالب ادبى مذهبى اين كتاب توهينى است به عالم ادب و مذهب.
عبارات ذيل نمونه‌اى از تراوشات طبع بيمار مؤلف آن است:
1 - " يكى از رؤساى تجار مىگفت: پير مردى بد اخلاق در كشتى با ما بود كه هر گاه اسم شيعه مىآمد عصبانى مىشد - و با چهره‌اى برافروخته - ابرو در هم مىكشيد. به او گفتم: هر دفعه كه اسم شيعه آمده عصبانى شده اى، تو از چه چيز شيعه بد ت مىآيد؟ گفت: من از " شين " كه در اول اسم " شيعه " است نفرت دارم، چون من " شين " را جز در ابتداى كلمات زشت نديده‌ام، از قبيل شر، شوم، شيطان، شغب (فتنه و فساد)، شقاء (بدبختى)، شفار (نقص)، شرور، شين (عيب)، شوك (خار)، شكوى، شهره (رسوايى و افتضاح)، شتم (دشنام)، شح (بخل).
ابو عثمان بحر الجاحظ كه اين داستان را نقل مىكرد گفت: " به اين ترتيب پايه و اساسى براى حقانيت شيعه وجود نخواهد داشت ". (18) 2 - " رافضيان (= شيعيان) يهود امت اسلام هستند و همانطور كه يهود دشمن مسيحيت است شيعيان هم دشمن اسلام مىباشند ".
3 - " رافضيان مانند يهوديان ريختن خون مسلمين را مباح مىدانند ".
4 - " يهوديان تورات را تحريف كردند و شيعيان قران را " 5 - " شيعيان مانند يهوديان گوشت شتر را نمىخورند ". 19 ....
چه بسيار خونهايى كه با همين افتراءها بر زمين ريخته شد و چه بسيار خانه‌هايى كه به وسيله اين تهمتها ويران گرديد. اى كاش " ابن عبد ربه " قدرى از مزاح و قصه گويى پا را فراتر مىگذاشت و قلم خويش را با اين گونه تهمتهاى ناروا ملوث نمىنمود، هر كسى كه مختصرترين اطلاعى درباره مذهب تشيع داشته باشد، به خوبى مىتواند نسبت به اين سخنان " ابن عبد ربه " قضاوت نمايد و ميزان انصاف و ارزش علمى كتاب او را در يابد.
* (هامش) * (18) العقد الفريد ج 1 / 268، 269.
(19) العقد الفريد ج 1 / 268. (*)
(٦١)
التالي
الاولى ١
١٥٨ الاخيرة