هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت (فارسي) - سيد أحمد صفائي - الصفحة ٧٧
السابق
حمران " (1) و " سعيد بن غزوان " (2) وعده يى ديگر كه مجموعا در حدود پانزده نفر بودند در مجلسى اجتماع كردند و از هشام بن الحكم تقاضا نمودند كه با " هشام بن سالم " راجع به توحيد و صفات خدا مناظره كنند تا به بينند كدام يك در احتجاج نيرومندتر هستند. " هشام بن سالم " مناظره را به شرط حكميت محمد ابن ابى عمير (3) قبول كرد

(1) " محمد بن حمران " نام سه نفر است:
1 - " محمد بن حمران بن اعين شيبانى " كه مورد وثوق و از اصحاب حضرت " صادق " (ع) بوده و از مشايخ " ابن ابى عمير " و متكلمين شيعه بشمار مىرود.
2 - محمد بن حمران مولى بنى فهر - بعضى او را مغاير با اولى شمرده اند و شيخ در رجالش او را از اصحاب امام " صادق " (ع) دانسته و ظاهرا امامى است.
3 - " محمد بن حمران النهدى ابو جعفر البزاز " نجاشى او را از موثقين اصحاب امام " صادق " (ع) شمرده و " فاضل اردبيلى " " محمد بن حمران نهدى " را با " محمد بن حمران بن اعين " متحد دانسته است (تنقيح المقال).
2 - " سعيد بن غزوان " از موثقين اصحاب حضرت صادق (ع) و داراى اصلى از اصول اربعمائة (400 اصل) است.
(3) " محمد بن ابى عمير الازدى " از دانشمندان بزرگ جهان تشيع است. جلالت قدر و منزلتش نزد شيعه و سنى مسلم است تا آنجا كه " جاحظ " كه از مشايخ معتزله است به او اعتماد داشته و از و روايت مىكند و پرهيزكارتر و پارساتر مردم زمان خود بوده است وصحابت امام هفتم و امام هشتم و زمان حضرت جواد را نيز درك كرده است و در راه تشيع رنج و زحمت و خسارت بسيار ديده، تازيانه خورده و به زندان افتاده و اموالش مصادره شده است. هم در زمان " هرون " زير شكنجه و فشار بوده هم در زمان " مأمون "، از فضل بن شاذان " روايت شده كه به عراق وارد شدم شخصى رفيقش را مورد سرزنش قرار داده بود و به او مىگفت تو شخص عائله مندى هستى و نيازمند به كسب و كار مىباشى و من بيم دارم كه در اثر طول دادن سجده نابينا شوى. چون سرزنش را افزود رفيقش گفت: واى بر تو چقدر مرا سرزنش ميكنى اگر بنا بود چشم كسى از سجده نابينا شود هر آينه " ابن ابى عمير " نابينا شده بود. چه گمان مىبرى به مردى كه پس از نماز صبح براى سجده شكر پيشانى به زمين مى گذاشت تا ظهر سر از سجده بر نمىداشت.
و نيز مىگويد: روزى پدرم دستم را گرفت به منزل " ابن ابى عمير " برد ديدم او در غرفه‌اى نشسته و اطرافش جمعى از بزرگان حاضر و او را تعظيم و تجليل مىكنند. به پدرم گفتم اين مرد كيست؟ گفت: اين مرد " ابن ابى عمير " است گفتم: اين مرد شايسته پارسا؟ گفت: آرى. و اضافه كرد همين مرد است كه او را به علت تشيعش " سندى بن شاهك " در حضور " هرون " يكصد و بيست چوب زده و به زندانش افكند. و يك صد و بيست و يك هزار درهم داد تا از زندان آزاد شد.
گفتم: مگر " ابن ابى عمير " ثروتمند بود؟! گفت: آرى پانصد هزار درهم ثروت داشت.
و نامبرده روايت كرده كه مخالفين نزد " مامون " سعايت كردند و گفتند: " ابن ابى عمير " نامهاى تمام شيعيانى را كه در عراق سكونت دارند مىداند. " مامون " او را احضار كرده امر كرد كه نامهاى شيعيان را بگويد. او از ذكر نام شيعيان خود دارى كرد. " مامون " دستور داد او را برهنه كردند و آويختند و صد تازيانه بر بدنش زدند. سپس گويد: شنيدم از ابن ابى عمير مىگفت: هنگاميكه عدد تازيانه‌ها به صد يا دويست رسيد. درد مرا بى طاقت كرد و كار به جائى رسيد كه خواستم نام شيعيان را بگويم در آن هنگام آواز " يونس بن عبد الرحمن " بگوشم رسيد كه مىگفت: اى " محمد بن ابى عمير " موقف خود را در پيشگاه خدا ياد آور. پس به آن سخن نيرو يافتم و شكيبائى اختيار كردم و از يادآورى نام شيعيان خود دارى نمودم تا اينكه خداوند نجاتم داد. و بعضى گفته‌اند: كه " مامون " براى اينكه " محمد بن ابى عمير " قضاوت را بپذيرد وى را به زندان انداخت آن قدر او را در زندان نگاهداشت تا ناچار قضاوت شهرى را پذيرفت و از زندان بيرون آمد. خواهرش كتابهاى وى را دفن كرد. مدت چهار سال نوشته‌هاى او زير خاك ماند و پوسيد بعد از آن پاره اى از آن احاديث را از بر مىگفت ولى سند روايات را فراموش كرده بود و به طور ارسال روايت مىكرد و بدين جهت فقهاى اماميه مراسيل او را مانند مسانيد پذيرفته‌اند.
بالجمله آنچه از رواياتش باقى ماند همان مقدارى بود كه در حافظه وى باقى مانده و آنها را نوادر مىگويند و پاره ئى هم پيش از حبس در دست مردم قرار گرفته بود.
" ابن ابى عمير " داراى تاليفات بسيارى بوده. بعضى گفته‌اند نود و چهار كتاب نوشته از آن جمله كتاب مغازى و كتاب بدا و كتاب احتجاج در امامت و كتاب حج و كتاب فضائل حج و كتاب متعه و كتاب استطاعت در رد قدريه وجبريه و كتاب مبدء و كتاب امامت و كتاب نوادر كه كتاب بزرگى است و كتاب ملاحم و كتاب يوم وليله و كتاب صلوة و كتاب مناسك حج و كتاب صيام و كتاب اختلاف حديث و كتاب معارف و كتاب توحيد و كتاب نكاح و كتاب طلاق و كتاب رضاع مىباشد. و كشى روايت كرده كه او از جمله اشخاصى است كه در بين - اصحاب اجماع، به فقاهت هم معروفند و آنان شش نفر بوده اند. " يونس بن عبد الرحمن " - " صفوان بن يحيى " - " محمد بن ابى عمير " - " عبد الله بن مغيره " - " حسن بن محبوب " و " احمد بن محمد بن ابى نصر ". " مرحوم حاج شيخ عباس قمى " در كتاب " سفينة البحار " روايتى آورده كه حكايت از مقام زهد و تقوى وى مىكند و خلاصه آن روايت چنين است: محمد بن ابى عمير بزاز بود و از مردى ده هزار درهم طلبكار بود، بدهكار ورشكست و فقير شد، خانه‌اش را فروخت بده هزار درهم، وجهش را آورد در خانه محمد بن ابى عمير و دق الباب كرد نامبرده بيرون آمد، بدهكار بوى گفت: طلب شما را آورده ام دريافت داريد. " ابن ابى عمير " گفت: از كجا آورده اى آيا اين مقدار پول بعنوان ارث به تو رسيده است؟ گفت: نه: آيا كسى آن را به تو بخشيده است؟ گفت: خير خانه‌ام را فروخته‌ام براى اينكه و امم را پرداخت كنم.
" ابن ابيعير گفت: " ذريح محاربى " مرا حديث كرد كه " امام صادق (ع) فرمود: مرد از خانه‌اش بواسطه دين خارج نمىشود. اين پول را بردار. به خدا سوگند در اين زمان به يك درهم محتاجم. لكن يك درهم از اين پول به ملكم داخل نمىشود و آن را نمىپذيرم. محمد بن ابى عمير اضافه بر علوم دينى به علم نجوم هم وارد بوده است.
(٧٧)
التالي
الاولى ١
٠ الاخيرة
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 1 - شرح حال زاره 7
2 2 - اسامى رواتى كه هشام نام دارند 8
3 3 - شرح حال مرحوم سيد مرتضى (اعلى الله مقامه) 11
4 5 - بيان سر ترديد بين كندى و شيبانى و ترديد بين كوفى و بغدادى 12
5 6 - شرح حال جهم بن صفوان 13
6 7 - وجه تسميهء واسط 14
7 8 - شرح حال مرحوم ابن النديم (رضوان الله عليه) 15
8 9 - نقل كلام بعضى از انتقاد كنندگان هشام در بيان انحراف بدوى هشام و پاسخ آن 16
9 10 - شرح حال مرحوم حاجى شيخ عبد الله مامقانى صاحب كتاب تنقيح المقال 18
10 11 - شرح حال مرحوم ابو عمرو كشى صاحب رجال كشى (رحمة الله) 19
11 12 - ترجمهء حمران بن اعين (ره) 26
12 13 - ترجمهء مؤمن طاق (قدس سره) 27
13 14 - ترجمهء حمزهء طيار (رضوان الله عليه) 29
14 15 - ترجمهء على بن منصور ابو الحسن كوفى 30
15 16 - ترجمهء ابو مالك ضحاك حضرمى 30
16 17 - شرح حال مرحوم ابن شهر آشوب (قدس سره) 31
17 18 - ترجمهء قيس ماصر (ره) 32
18 19 - ترجمهء حسن بن على بن يقطين (ره) 33
19 20 - ترجمهء سليمان بن جعفر جعفرى و داود بن قاسم (رحمهما الله) 34
20 21 - شرح حال مرحوم صدوق (قدس سره) 47
21 22 - ترجمهء حسين بن خالد صيرفى 52
22 23 - ترجمهء على بن اسماعيل ابو الحسن اشعرى 54
23 24 - شرح حال مرحوم علامه حلى (اعلى الله مقامه) 54
24 25 - بيان برهان تفكك رحى 58
25 26 - بيان نظريهء جديد مبنى بر اينكه حد فاصلى بين جرم و انرژى نيست 63
26 27 - انتقاد گفتار عبد الله نعمه و بيان اينكه قول بجسميت الوان و طعوم وروايح، مستلزم قول بتداخل نيست 64
27 28 - نقل بعضى از رواياتى كه دلالت بر جسم بودن روح دارد 68
28 29 - ترجمهء موسى المشرقى وموسى بن صالح و ابو الاسود 75
29 30 - مناجات هشام بن الحكم كه حاكى از اخلاص وى نسبت باهل بيت عليهم السلام است 76
30 31 - روايت ابن قولويه از على بن جعفر بن محمد كه حاكى از اين است كه محمد بن اسماعيل براى موسى بن جعفر (ع) سعايت كرد وسبب قتلش را فراهم نمود 77
31 32 - ترجمهء عبد الرحمن بن حجاج 77
32 33 - ترجمهء جميل بن دراج 78
33 34 - ترجمهء محمد بن حمران وبيان اينكه محمد بن حمران نام سه نفر از روات مىباشد 79
34 35 - شرح حال محمد بن ابى عمير 79
35 36 - ترجمهء محمد بن هشام خثعمى 80
36 37 - سر اينكه عامه گمان كرده‌اند كه بدا از امتيازات شيعه است 82
37 38 - ترجمهء هشام قوطى 84
38 39 - ترجمهء جاحظ 85
39 40 - ترجمهء نظام 85
40 41 - شرح حال قاضى نور الله ششترى (قدس سره) 87
41 42 - ترجمهء عباس بن عبد المطلب (ره) 89
42 43 - نامها وعناوين ومراتب و درجات روحانيان سازمان ديانت مسيح (ره) 90
43 44 - ترجمهء عمرو بن عبيد بصرى 98
44 45 - دو سؤال اضافه‌يى كه در روايات سماء والعالم مجلسى در مناظرهء هشام با عمرو بن عبيد است 102
45 46 - ترجمهء يونس بن يعقوب 103
46 47 - ترجمهء ضرار بن عمرو ضبى 106
47 48 - توضيح مثال معروف (اعطانا والله من جراب النورة) و ذكر مورد اصلى آن 122
48 49 - نقل قسمتى كه در ذيل روايت كشى راجع بوفات هشام بن الحكم ديده شده 122
49 50 - شرح حال مرحوم علامهء مجلسى (قدس سره) 124
50 51 - نقل معانى (زنديق) از فرهنگ نفيسى 126
51 52 - معانيى كه دانشمندان براى كلمهء (استوا) و (عرش) ذكر كرده‌اند واينكه كداميك از آن معانى مناسب با مقام است 127
52 53 - نقل كلام فخر الاسلام از كتاب خلاصة الكلام براى توضيح عقيدهء مسيحيان 137
53 54 - بررسى عقايد صوفيه و نقل بعضى از كلمات شيخ عزيز نسفى 140
54 55 - ترجمهء ابن ابى العوجاء و نقل روايتى از كافى 141
55 56 - شرح حال محمد بن يعقوب كلينى (قدس سره) 144
56 57 - شرح حال مرحوم فيض (قدس سره) 148
57 58 - شرح حال مرحوم صدر المتألهين (قدس سره) 149
58 59 - نقل كلام امير المؤمنين براى تأييد اينكه اختلاف شب و روز وحركت آفتاب وماه دو دليل جداگانه مىباشد 153
59 60 - ذكر طبقات شش گانه چشم و توضيح آنها 157
60 61 - ترجمهء ديصانيه و عقايد فرق مختلفة آنان 172
61 62 - شرح حال مانى و عقايدش (نقل از ملل و نحل شهرستانى) 173
62 63 - شرح حال مرقيونيه و فرق آنان (نقل از ملل و نحل شهرستانى) 175
63 64 - ذكر روايتى در تأييد معنايى كه مرحوم ميرداماد (قدس سره) براى (صمد) ذكر كرده 185
64 65 - ترجمهء معاوية بن وهب 188
65 66 - نقل روايتى كه امير المؤمنين (ع) معانى (واحد) را در آن بيان فرموده 189
66 67 - ترجمه وشرح حال خواجهء طوسى (قدس سره) 210
67 68 - ترجمهء فاضل استرآبادى (قدس سره) 213
68 69 - نقل روايتى از امام هشتم براى تأييد معنايى كه فاضل استرآبادى براى امر بين الامرين فرموده 214
69 70 - ذكر روايتى براى تأييد معناى چهارم 216
70 71 - بيان مراد (قول) در آيهء شريفه (فبشر عبادى الذين يستمعون القول الآية) 237