چهارده نور پاك (فارسي) - دكتر عقيقى بخشايشي - ج ٥ - الصفحة ٦٨٧
السابق
گفت: " فاطمه دختر رسول خدا (ص) ".
نصرانى گفت: " اف بر تو و دين تو! دين من بهتر از دين توست، زيرا پدر من از نبيره هاى داوود پيامبر بوده و بين من و او، پدران بسيارى فاصله است و نصرانى ها مرا بزرگ مى شمارند و خاك پاى مرا براى تبرك برمىدارند، براى اينكه من از اولاد داوود هستم.
ولى شما فرزند دختر پيغمبر خود را مى كشيد، در صورتى كه بين او و پيغمبر شما يك مادر بيشتر فاصله نيست. اين چه دينى است كه تو دارى؟ " كنيسهء حافر پس از آن به يزيد گفت: " آيا داستان كنيسهء حافر را شنيده اى؟ " گفت: " بگو تا بشنوم ".
آن مرد نصرانى گفت: " بين عمان و چين، دريايى است كه عبور از آن يك سال مسافت است و در آن دريا هيچ آبادى اى وجود ندارد، به جز يك شهر كه در وسط آب قرار گرفته است و هشتاد فرسنگ در هشتاد فرسنگ مساحت آن شهر است و در روى زمين شهرى بزرگتر از آن شهر نيست، و از آن شهر ياقوت و كافور به ممالك ديگر صادر مى شود و درختهاى آنجا عود و عنبر است. اين شهر در تصرف نصارى است و هيچ پادشاهى جز پادشاه نصرانى ها بر آن دست ندارد. در آن شهر، كنيسه‌هاى بسيارى است و بزرگترين آنها، كنيسهء حافر است و در محراب آن حقه اى از طلا آويخته شده. در آن حقه سمى است كه مى گويند سم الاغى است كه عيسى بر آن سوار مى شد. اطراف آن حقه را با پارچه هاى حرير آذين بسته‌اند و در هر سال جماعت زيادى از نصارى از راههاى دور به زيارت آن كنيسه مىآيند و اطراف آن حقه طواف مى كنند و آن را مىبوسند، و آنجا حاجات خود را از خداوند مى خواهند. آرى! نصارى چنين مى كنند و عقيدهء آنان دربارهء آن سم كه گمان دارند سم الاغى است كه عيسى پيغمبر بر آن سوار شده است چنين است، ولى شما پسر پيغمبر خود را مى كشيد! لا بارك الله فيكم ولا في دينكم ".
يزيد گفت: " اين نصرانى را بكشيد كه مرا در مملكت خود رسوا نكند ".
(٦٨٧)
التالي
الاولى ١
٦٩٩ الاخيرة
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 شناسنامهء مبارك امام حسين (ع) 4
2 پيشگفتار مترجم 5
3 نخستين مقتل و روايتگر آن 6
4 مرحله دوم مقتل نگارى 7
5 مؤلف لهوف كيست؟ 9
6 مشايخ سيد بن طاووس 10
7 شاگردان و راويان از او 11
8 تأليفات او 11
9 پيشگفتار مؤلف 13
10 گفتارى از مؤلف 18
11 بخش اول / از ولادت تا شهادت ولادت 21
12 خواب أم الفضل و تعبير آن 21
13 خبر از شهادت حسين (عليه السلام) 22
14 مرگ معاويه و نامه يزيد درباره اخذ بيعت 25
15 اطلاع حسين (عليه السلام) از شهادت خود 27
16 مهاجرت حسين (عليه السلام) از مدينه 30
17 دعوت اهل كوفه از حسين 30
18 اعزام مسلم به كوفه 33
19 ابن زياد فرماندار كوفه شد 33
20 پناهندگى مسلم به خانهء هانى بن عروه 37
21 قيام مسلم بن عقيل 41
22 مسلم و هانى و شهادت آنان 44
23 عزيمت حسين (عليه السلام) به سوى عراق 45
24 گفتار طبرى 46
25 حركت كاروان حسين از مكه 47
26 تخلف محمد بن حنفيه از همراهى امام (عليه السلام) 47
27 فرشتگان و درخواست يارى حسين (عليه السلام) 48
28 توقيف هديه بحير بن ريسان 49
29 ملاقات حسين (عليه السلام) با اباهره 50
30 تشرف زهير بن قين 51
31 شهادت قيس بن مسهر 53
32 جلوگيرى حر بن يزيد 54
33 ورود حسين (عليه السلام) به كربلا 55
34 بى تابى زينب (س) 56
35 بخش دوم / توصيف جنگ و شهادت نخستين خطبه حسين (عليه السلام) 59
36 امان خواهى براى عباس (عليه السلام) و برادران 61
37 آخرين شب 62
38 بامداد عاشورا 65
39 عمر بن سعد، آغازگر جنگ 68
40 حر و ملاقات امام حسين (عليه السلام) 69
41 غلام سياه و كارزار او 72
42 نماز ظهر عاشورا 73
43 شهادت على اكبر (عليه السلام) 74
44 شهادت حضرت قاسم (عليه السلام) 75
45 طفل شيرخوار 76
46 فداكارى و شهادت سردار كربلا 77
47 سالار شهيدان به كارزار مى رود 78
48 شهادت عبد الله بن الحسن (عليه السلام) 79
49 شهادت امام حسين (عليه السلام) 80
50 واپسين لحظه ها 83
51 لحظات بعد از شهادت 83
52 غارت خيام و سوزاندن آنها 84
53 زينب (س) و نعش برادر 85
54 عواقب كار قاتلان حسين (عليه السلام) 88
55 محشر و فاطمه زهرا (س) 88
56 بخش سوم / حوادث پس از شهادت 92
57 ورود اسيران به كوفه 93
58 زينب (س) خطبه مى خواند 94
59 خطابه فاطمه بنت الحسين (عليه السلام) 96
60 خطابه ام كلثوم (س) 98
61 خطابه امام سجاد (عليه السلام) 99
62 ورود به دار الإماره 101
63 رشادت عبد الله بن عفيف 104
64 از كوفه به شام 107
65 اهل بيت (عليه السلام) و دروازه شام 109
66 داستان پيرمرد شامى 110
67 مجلس يزيد 111
68 خطبه زينب (س) 112
69 داستان مرد شامى و مجلس يزيد 116
70 خواب سكينه (س) 117
71 سفير پادشاه روم 118
72 كنيسه حافر 119
73 داستان منهال 120
74 اهل بيت (عليه السلام) و كربلا 122
75 نزديك مدينه 122
76 خطبه حضرت سجاد (عليه السلام) نزديك مدينه 124
77 منازل و بيوت مدينه 126